تفسیر و تفاسیر شیعه

منبع: سایت اندیشه قم

مقدمه:

تفسیر در لغت به معنی ایضاح و تبیین است و از این باب است گفته خداوند و لا یاتونك بمثل الا جـئنـاك بـالـحـق و احسن تفسیرا (فرقان، 33) یعنی و هیچ مثلی (از داستانسرائیها) برای تو نمی آورند، مگر آنكه ما برای تو ای محمد آورده ایم در برابر آن به آنچه حق است، با بیان روشنتری كه بهتر از آن، محتوای عالی و ارزنده را واضح و روشن می كند. از ماده فسر در قرآن مجید تنها همین یك مورد آمده است. در قاموس گوید: تفسیر به معنی آشكار كردن و پرده برداری از پوشیده است. در لسان العرب آمده تفسیر كشف مراد و مقصود گوینده است از لفظ مشكل. اما در اصطلاح، تفسیر قرآن همان علم فهم قرآن است. ماتریدی گفته تفسیر، رساندن است به مراد از لفظ، و شهادت دادن به اینكه مراد خداوند از لفظ چنین و چنان است، پس اگر دلیلی مقطوع به، در كار بود تفسیر صحیح است، و اگر نبود تفسیر به رای است. ثعلبی گوید: تفسیر بیان وضع لفظ است از حیث حقیقت و مجاز، مانند تفسیر صراط به طریق، وصیب به مطر بعضی تفصیل داده و گفته اند، تفسیر عبارت است از علم به امور زیر: نزول آیات، اسباب نزول، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین، حلال و حرام، وعد و وعید، امر و نهی، و امثال آنها. شـیخ طوسی مراد از تفسیر قرآن را دانستن معانی و مقاصد آن و اغراض گوناگون آن می داند (مقدمه تبیان). مولی فتح اللّه در مقدمه تفسیر منهج الصادقین گوید: تفسیر كشف مراد است از لفظ مشكل و آن مشتق است از فسر به معنی روشن كردن. هـر چـند بعضی گمان كرده اند كه تفسیر تنها مربوط به معانی الفاظ است نه استنباطات كلی از كـلام، امـام چـنـین نیست، و استعمال آن در قرآن مجید بهترین دلیل است، كه مراد از آن، فهم محتوای كلام است و معلوم است كه یك لفظ گنجایش محتوی را ندارد. حاصل آنكه، تفسیر قرآن علمی است كه كتاب منزل بر پیغمبر اسلام با آن فهمیده می شود. زرقانی در مناهل العرفان گوید: تفسیر در اصطلاح علمی است كه در آن قرآن بحث می شود، از حیث دلالت آن بر مراد اللّه تعالی به قدر طاقت بشری. اما این تعریفات جامع و مانع نیستند.
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان گوید: تفسیر بیان معانی آیات قرآنی است و كشف از مدالیل آنها. امـا بـایـد در نظر داشت كه مقصود از كشف، كشف متداول اهل لسان و معمول به خاص ایشان با شـرایـط تفسیر است، نه كشف ادعائی، آنجا كه با ظواهر قرآنی مغایر باشد كه به عقیده ما آن نوع كشف را نمی توان تفسیر نامید. بـنـابـرایـن می توان هر تفسیر را چنین تعریف كرد: بر طبق مذهب اثناعشریه علم تفسیر یا تفسیر قـرآن یـا تـفسیر، همان تفهیم مراد اللّه است از قرآن مجید در حد مستطاع بشر، مستند به قواعد لسان العرب و اسلوب آن، غیر معارض با كتاب و سنت و اجماع. بـه طـور خـلاصه هرجا تفسیر بدون قرینه به كار رود، به معنی بیان و آشكار كردن معناست برای خود یا غیر به طوری كه چیزی از چیز دیگر را تمیز دهد. اولـیـن مـفـسـر و بیان كننده قرآن مجید، خداوند متعال است، قوله تعالی : لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه، ثم ان علینا بیانه. (القیامه، 19) (ای محمد زبان خود را به قرآن مجنبان كه به آن (از غایت، شوق به تكرار كلام ما) شتاب كرده باشی، هر آینه بر ماست فراهم ساختن قرآن و منظم ساختن (آیات) آن، آنگاه كه آن را (به وسیله وحی برای تو خواندیم) آن قرائت را پیروی كن، پس از آن بر ماست بیان قرآن. و چنانكه گفتیم مراد از بیان همان تفسیر است. مـفسر دوم رسول اللّه (ص) است چنانكه حق تعالی فرماید: و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحی الـیـهـم فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون بالبینات و الزبر و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفكرون (نحل، 44). و ما پیش از تو نفرستاده ایم مردانی مگر آنكه به ایشان وحی می فرستاده ایم با دلائل آشكار و كتابها (ای انـسـانـهـای مـكـلـف و مـسئول) اگر نمی دانید، از اهل قرآن بپرسید و ای محمد برای تو فرستادیم قرآن را، تا برای مردم بیان كنی آنچه را برای هدایت ایشان برای ایشان نازل شده و امید است كه ایشان متذكر شوند و بفهمند (كلمه لعل به معنی رجای ممكن است نه نسبت دادن امید بـه خـداونـد كـه نـاروا باشد) در اینجا لام لتبین لام تعلیل است و تفسیر قرآن در موارد لازم، بر پـیـغـمـبـر واجـب بـوده و انجام داده، و با وجود آنكه در در ازای زمان چه بسا بخشی از ماثورات تـفـسـیـری از بـیـن رفـتـه بـاشد با مراجعه به ماثورات تفسیری پیغمبر اسلام كه به وسیله ائمه معصومین از اعلی الطرق به ما رسیده، و همچنین مفسرین عالیقدر شیعه اثنی عشریه، برای فهم قانونی و منطقی قرآن كمبودی نداریم. سومین مفسر قرآن خود قرآن است، در آغاز مثالی بیاوریم در قوله تعالی یا ایها اللذین آمنوا انفقوا مـما رزقناكم من قبل ان یاتی یوم لا بیع فیه و لا خله و لا شفاعه و الكافرون هم الظالمون (بقره، 254) ای ایمان آورندگان از آنچه ما روزی شما گردانیده ایم انفاق كنید، پیش از آمدن روزی كه در آن نه خرید و فروشی هست، نه دوستی ای، نه شفاعتی، و كافران ستمگرانند. مـی دانـیـم كـه لا خـله با لاء نفی جنس افاده عموم می كند، و بنابراین در روز قیامت حتی میان مـتـقیان و همگامان در راه خداوند، شناسائی و دوستی و الفتی نباید باشد، در حالیكه عقلا و نقلا چنین نخواهد بود، و این خود به تنهائی مراد اللّه را آن چنان كه هست نمی رساند، و نیازمند تفسیر است و این تفسیر را خود قرآن مجید انجام داده است، در قوله تعالی الا خلاء یومئذ بعضهم لبعض عـدو الا الـمتقین (زخرف، 67) (یعنی دوستان دنیائی در آن روز رستاخیز همه با هم دشمنند مگر متقیان و همگامان در راه خدا) و می بینیم كه خود قرآن مجید عام آیه اول را تخصیص داده، و مراد اللّه را كه هم تفسیر است هم تاویل روشن ساخته است. بنابراین چون قرآن دارای ایجاز و اطناب، و عام و خاص، و مجمل و مبین، و مطلق و مقید، و ناسخ و مـنسوخ، و مجاز و تشبیه و استعاره از فنون گوناگون بلاغت است، مفسر باید نخست در قرآن نـظر كند، و همه آیاتی كه درباره موضوع واحد است یكجا فراهم آورد، و میان آنها به دقت مقایسه كند، تا بیان مجمل و تخصیص عام، و سایر مواردی كه محتاج بیانند بداند، چنانچه در خبر آمده الـقـرآن یفسر بعضه بعضا (بعضی از قرآن بعض دیگر آن را تفسیر می كند) خود قرآن هم به این مطلب مهم ناطق است، قوله تعالی و نزلنا علیك الكتاب تبیانا لكل شی ء (نخل، 89) كه به قول مرحوم بلاغی چگونه ممكن است قرآن برای همه چیز تبیان باشد جز برای خود. چـهارمین مفسر قرآن عترت است هم به دلیل حدیث متواتر ثقلین، هم به دلیل آثار وارده از ائمه مـعـصـومـین (ع) در تفسیر قرآن مجید كه با اعلی الطرق از پیغمر اكرم (ص) روایت كرده اند، اما حـدیـث مـتـواتر كه با قریب هفتاد طریق از پیغمبر اكرم (ص) از طرق عامه و امامیه روایت شده، مـضمون متسالم علیهای آن این است كه پیغمبر اكرم (ص) نزدیك به زمان رحلت فرمود كه (به زودی) از مـیـان شـما بروم، هر آینه در میان شما دو (امانت) سنگین با ارزش باقی می گذارم، كتاب خداوند، و عترت خودم را اهل بیتم را و اینها از هم جدا نخواهند شد تا در پای حوض (كوثر) بـه مـن برسند، هشیار باشید كه چگونه با آنها رفتار خواهید نمود (قانون تفسیر، 406) و معلوم است كه عدل و همشان قرآن چیزی جز تفسیر قرآن و نمونه بودن برای عمل به قرآن نتواند بود، و آثـار وارده ایـن دو امـتیاز را در اهل بیت و خاندان وحی، و وارثین خاندان، كه ائمه ما صلوات اللّه علیهم اجمعین اند، ثابت و محقق ساخته و خاص ایشان می داند.
در صدر اول، تفسیر نگاری به صورت كتاب مدون نبود، بلكه معلومات تفسیری به صورت احادیث متفرقی بود كه در وقت احتیاج سؤال می كردند و جواب می شنیدند، و گاهی هم امیرمؤمنان (ع) و ائمـه مـعـصـومـیـن (ع) در ضـمـن خطبه ها و موعظه ها، خودشان به بیان آیات قرآن مبادرت می نمودند. این نمونه را می توان در تفسیر منسوب به نعمانی یافت كه درباره سئوالاتی كه از امیرمؤمنان (ع) دربـاره قـرآن مـجـیـد شـده و آن جناب جواب داده اند تدوین شده و ما و در اینجا نمونه ای از آن می آوریم. از آن جناب درباره عام و خاص پرسیدند فرمود: در قرآن مجید آیاتی هست كه لفظ آنها عام است اما معنای آنها خاص و آیاتی هست كه لفظ آنها خاص است و معنای آنها عام. امـا چـیزیكه ظاهرش عام است و معنای آن خاص مانند قوله تعالی : یا بنی اسرائیل اذكروا نعمتی التی انعمت علیكم و انی فضلتكم علی العالمین (بقره، 47) (ای بنی اسرائیل بیاد بیاورید نعمت مرا كه شما را از آن بهره مند ساختم و هر آینه شما را بر عالمیان برتری دادم) كه عالمین عام است و گـمـان مـی رود كـه مـراد خداوند تفضیل بنی اسرائیل بر همه اهل عالم در همه زمانهاست در حـالـیكه مراد عالمیان خاص زمان خودشان است و نعمت خداوند بر آنها نجات یافتن از فرعون و انـزال مـن و سـلـوی برای آنهاست (بحارالانوار، 93/23) بنابر آنچه گفتیم اولین مكتب كه آغاز تدوین تفسیر قرآن است همانا مكتب اهل بیت (ع) است و امتیاز آن همان انتسابش به پیغمبر اكرم (ص) و منزه بودن از آراء منحرف، مانند جبریه، و مفوضه و مرجئه و باطنیه و دیگر نحله هایی است كـه سـیـاسـت غـاصـبین مسند حكومت اسلامی آنها را ساخته و پرداخته است، تا مسلمانان را از روآوردن به بیوت وحی منصرف سازد، با كمال اطمینان باید گفت كه آنهمه آثار علمی و احادیث چـه دربـاره قـرآن و چـه دربـاره دیـگر مسائل فرهنگ اسلام كه از اهل بیت خصوصا از صادقین، عـلـیـهما السلام، برای ما به میراث رسیده است، همه و همه مستقیما و غیرمستقیم تفسیر قرآن مجید است.